روزی معلمی به شاگردانش گفت: چه کسی دوست دارد به بهشت برود .همه بچه ها دستشان را بالا گرفتند بجز یک نفر.
معلم به او گفت: چرا دستت را بالا نمی بری ؟
شاگرد گفت: چون مادرم گفته بدون اجازه او هیچ جا نروم.
یک روز یک تمساح بدبخت شد .
رفت سر کوچه وگفت: به من مارمولک کمک کنید.
چه بامزززه بووووووود
بازم ازین جکا بذار
راستی مدرسه ات شروع شد؟
ممنون راستی چنتا
نقاشی
دادم
عالی بوووووووووووووود
ممنون