کوچول موچول

نوشته های نسترن

کوچول موچول

نوشته های نسترن

بازم جوک


روزی معلمی به شاگردانش گفت: چه کسی دوست دارد به بهشت برود .همه بچه ها دستشان را بالا گرفتند بجز یک نفر.

معلم به او گفت: چرا دستت را بالا نمی بری ؟

شاگرد گفت: چون مادرم گفته بدون اجازه او هیچ جا نروم.



یک روز یک تمساح بدبخت شد .

رفت سر کوچه وگفت: به من مارمولک کمک کنید.